۱۳۸۹ فروردین ۳۱, سه‌شنبه

گزیده ای از نامه های امام روح الله به همسرشان



فروردين  1312 / ذي‌القعده 1351

تصدقت شوم؛ الهي قربانت بروم. در اين مدت كه مبتلاي به جدايي از آن نور چشم عزيز و قوت قلبم گرديدم متذكر شما هستم و... عزيزم، اميدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ كند. [حال] من با هر شدتي باشد، مي‌گذرد؛ ولي به حمد‌الله تاكنون هرچه پيش آمد، خوش بوده و الان در شهر زيباي بيروت هستم؛ حقيقتاً جاي شما خالي است. فقط براي تماشاي شهر و دريا خيلي منظره خوش دارد. صد حيف كه محبوب عزيزم همراه نيست كه اين منظره عالي به دل بچسبد.
در هر حال امشب شب دوم است كه منتظر كشتي هستيم. از قرار معلوم و معروف يك كشتي فردا حركت مي‌كند؛ ولي ماها كه قدري دير رسيديم، بايد منتظر كشتي ديگر باشيم. عجالتاً تكليف معلوم نيست. اميد است خداوند به عزت اجداد طاهرينم كه همه حجاج را موفق كند به اتمام عمل، از اين حيث قدري نگران هستيم... خيلي سفر خوبي است، جاي شما خيلي خالي است... ايام عمر و عزت مستدام. تصدقت، قربانت؛ روح‌الله.

4 فروردين  1344 /20 ذي‌القعده 1384

خدمت مخدره محترمه والده مصطفي ـ‌ ابقاهاالله و صبرها ـ‌ سلام مي‌رساند. انشاءالله تعالي شماها به سلامت و سعادت به سر بريد. اين جانب بحمدالله تعالي سالم هستم. هيچ نگراني نداشته باشيد. خداوند تعالي آنچه مقدر فرموده است، صلاح است و واقع خواهد شد. عَسي اَنْ تَكرَهوا شَيئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ. مصطفي هم بحمدالله سلامت است، جاي هيچ نگراني نيست. فقط از اينكه از شماها بي‌اطلاعم، قدري نگران هستم. همه را به خداي تبارك و تعالي مي‌سپارم. تمام بچه‌ها و متعلقين آنها را سلام مي‌رسانم. اگر اين كاغذ رسيد، جواب زودتر بنويسيد و بفرستيد خدمت حضرت حجت‌الاسلام حاج‌آقا فضل‌الله خوانساري، شايد ايشان بتوانند به وسيله‌اي بفرستند.
اگر جواب نوشتيد، تمام بچه‌ها به خط خودشان يكي، دو كلمه بنويسند. به متعلقه مصطفي سلام برسانيد. ايشان هم دو كلمه بنويسند. به حضرتين آقايان اخوان سلام برسانيد.
روح‌الله‌الموسوي الخميني

13 شهريور 1351 / 25 رجب 1392

بسمه‌تعالي

خانم محترمه معظمه، مرقوم سوم شما واصل شد. در جواب دو مرقوم، چند روز قبل مصدع شدم؛ اينك جواب سوم: اولاً كلمه‌اي كه راجع به فريده نوشته بوديد كه براي مختصر گرفتگي روحي صلاح ديدند او را به مشهد ببرم، اين جانب را مضطرب كرد. علاوه براينكه با نوشتن كاغذ از تهران و همراه بودن فريده، يك كلمه او ننوشته؛ علاوه اسمي از فرشته نبود و به نظر آمد كه فرشته همراه نيست. اينها مرا مشوش كرده. فوري از سلامت او، يا اگر دلتنگي خانوادگي دارند، مطلعم كنيد. اميد است دومي باشد كه سهل است.

ثانيا از عمل مينو خانم به‌طور اجمال نوشته‌ايد؛ نمي‌دانم چه عملي بوده، انشاءالله تعالي با سلامت گذشته است. ثالثاً هيچ وقت به‌طور سربسته و اجمال چيزي ننويسيد كه موجب اضطراب ما شود. رابعاً سفر مشهد انشاءالله به خير بوده و زيارت شما قبول. مصطفي براي اول رجب آمدند كربلا. كاغذ هم اين چند روز به شما نوشته‌اند. ماها همه بحمدالله تعالي سلامت هستيم، فقط صغري ضعف زياد دارد و رو به بهبودي است. اقليما و مشهدي حسين سلام دارند. به عموم بستگان خصوصاً دخترها سلام برسانيد. از خار خازنجون هم مطلعم كنيد. از شما اميد دعا دارم. هواي اينجا رو به خوبي است؛ شبها تقريباً خوب است. سلام بر همه شماها. 25 رجب 1392

4 مرداد  1355 /  28 رجب 1396

بسمه‌تعالي

خانم عزيزم، من الان تنها نشسته‌ام و به برادرم كه در اين آخر عمر موفق نشدم او را ببينم، فكر مي‌كنم. مرقوم شما واصل شد. از حال آن مرحوم نوشته بوديد. فوري كاغذي نوشتم به وسيله احمد؛ ولي تقدير آن بود كه حتي كاغذ را نبيند. تقدير آن است كه من به ملاقات عزيزانم نايل نشوم. از امشب مجلس ختم در مسجد شيخ منعقد است. مقدر بود كه من به مجلس عزاي برادرم بروم؛ زنده باشم و تحمل مصيبت كنم. تلگرافي به حضرت آقا كردم و تسليت به فاميل گفتم. آدرس ديگران را نمي‌دانستم. شما از قبل من به همه خصوصاً خانواده محترم او و فرزندان عزيزش پس از سلام، تسليت بگوييد. مصطفي بحمدالله سلامت است و غالباً شام و ناهار اينجاست. از سلامت خودتان مطلعم كنيد و به همه دخترها و احمد و خانمش سلام برسانيد و از قول من تسليت بدهيد. من با حال بسيار افسرده اين نامه را نوشتم. از خداوند تعالي سلامت همه شماها را خواهانم. والسلام‌عليكم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر