محرم راز
۱۳۸۹ فروردین ۱۵, یکشنبه
یادت که میآد ...
برات از سایه خوانده بودم
:
هوای روی تو دارم ، نمیگذارند ،
مگر به کوی تو این ابرها ببارند ،
در این تلاطم پر ز خاموشی ،
فقط نگاه تو را می خواهم . . .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر