دعوایی که بین حافظ و صائب و شهریار بر سر "آن ترک شیرازی" اتفاق افتاده :
به قول حضرت حافظ :
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندو اش بخشم سمرقند و بخارا را
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندو اش بخشم سمرقند و بخارا را
و صائب در جواب می گوید :
هر آنکس چیز می بخشد، ز جان خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
هر آنکس چیز می بخشد، ز جان خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندو اش بخشم سر و دست و تن و پا را
به خال هندو اش بخشم سر و دست و تن و پا را
و شهریار در جواب می گوید:
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندو اش بخشم تمام روح و اجزا را
به خال هندو اش بخشم تمام روح و اجزا را
و این به ذهنم رسید :
هر آن کس که می بخشد ، برای خویش می بخشد
یکی اهل و یکی فکر و یکی هم روح و معنا را
کسی چون من ندارد هیچ در عقبا و در دنیا
نگویم حرف مفتی ، چون ندارم تاب اجرا را
هر آن کس که می بخشد ، برای خویش می بخشد
یکی اهل و یکی فکر و یکی هم روح و معنا را
کسی چون من ندارد هیچ در عقبا و در دنیا
نگویم حرف مفتی ، چون ندارم تاب اجرا را
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر