۱۳۸۸ مهر ۱۱, شنبه

مختصری درباره سيد حسين خميني

معماي سيد حسين خميني
چند سال پيش ، خروج سيد حسين خميني از ايران به قصد عراق و در پي آن ، سفر وي به ايالات متحده ، سوژه داغ محافل سياسي ، خبرگزاريها و سايتهاي اينترنتي به شمار مي‌آمد ؛ آنچه كه توجه اذهان سياسي و مذهبي را به خويش معطوف مي‌ساخت سخناني بود كه وي پس از خروج از كشور بر عليه نظام جمهوري اسلامي و در مصاحبه با خبرنگاران خارجي بر زبان رانده بود و از آنجا كه اين اظهارات از سوي نوه آيت‌الله خميني – بنيانگذار اين نظام – مطرح مي‌گرديد اسباب توجه و حتي تعجب عده كثيري را فراهم آورد ؛ در اين مقاله مي‌كوشم تا با نگاهي بي‌طرفانه ، پيشينه سيد حسين خميني و آرا و نظرات او را مورد نقد و بررسي قرار دهم.





سيد حسين خميني كيست ؟
سيدحسين از جانب پدري فرزند سيدمصطفي خميني و نوه ارشد روح‌الله الموسوي الخميني و از جانب مادري نوه حاج‌آقا مرتضي حائري يزدي فرزند مرحوم عبدالكريم حائري يزدي – موسس حوزه علميه قم - است و بنابراين تيره او از هر دو سو به دو مرجع تقليد بزرگ شيعيان ختم مي‌گردد و البته در حاليكه اين دو طيف از حيث تفكرات سياسي – مذهبي و بويژه در باب مساله ولايت فقيه در دو نقطه مقابل يكديگر قرار مي‌گرفتند .
هنگام انقلاب اسلامي او در عنفوان جواني قرار داشت و با سرنگوني رژيم شاه از نجف به ايران بازگشت . وي از همان ابتدا در طيف ابوالحسن بني‌صدر و حاميان انديشه مجاهدين خلق قرار گرفت و حتي در مقابل چهره‌هايي نظير علي‌اكبر هاشمي‌رفسنجاني ، صادق خلخالي و عبدالرحيم رباني‌شيرازي كه از نخستين خط‌دهندگان دادگاه انقلاب و اعدامهاي گهگاه بي‌رويه و افراطي آن زمان بودند ، موضع‌گيري نمود . ليكن خود نيز از تفكرات راديكالي چندان بي‌بهره نبود : « شعار انقلاب صادر نمي‌شود و اين ندانسته خدمت به آمريكاست » اين عبارتيست كه به نقل از سيد حسين در روزنامه كيهان مورخه 22 مهرماه 1358 چاپ گرديده بود .
سيدحسين پس از درگذشت سيدمصطفي از محبوبيت بسياري نزد خميني پدر برخوردار بود ليكن اين محبوبيت در نتيجه رويدادي تحت‌الشعاع قرار گرفت : در اردي‌بهشت‌ماه 1360 و در كوران تيره شدن روابط بني‌صدر و مجاهدين خلق با روح‌الله الموسوي الخميني و همفكرانش و به طبع آن عزل بني‌‌صدر ، سيد حسين طي يك سخنراني صريحانه در شهر مشهد از بني‌صدر حمايت نموده و از مخالفان وي نظير مرحوم دكتر محمد بهشتي و علي‌اكبر هاشمي‌رفسنجاني لب به انتقاد گشود . هاشمي‌رفسنجاني در اين باب چنين مي‌نويسد :
« ساعت هفت صبح جلسه هيأت رئيسه داشتيم ؛ در آن جلسه ، سخنراني پريروز حسين آقاي خميني در مشهد مطرح و به همه مطبوعات اطلاع داده شد كه حرف‌هاي او را ننويسند . ظهر ، احمد آقاي خميني و آقاي صانعي ناهار را مهمان من بودند ؛ در مورد حسين آقا و صحبت‌هاي مشهد بحث شد ؛ بايد به هر نحو كه شده سعي كنيم كه محفوظ بماند ؛ برخورد را صلاح ندانستيم و راه ارشاد را پيشنهاد كرديم »
(خاطرات هاشمي ، ‌عبور از بحران ، سال 60 ، 13/2/1360) ، در پي اين سخنراني ، روح‌الله ‌الموسوي ‌الخميني نامه‌اي در تاريخ 24 اردي‌بهشت ماه خطاب به سيد حسين مي‌نويسد و بدو چنين مي‌گويد :
«پسرم حسين خميني ! جواني براي همه خطرهايي دارد كه پس از گذشت آنها انسان متوجه مي‌شود . من ميل دارم كساني كه به من مربوط هستند در اين كوران‌هاي سياسي وارد نشوند ؛ من اميد دارم كه شما با مجاهدت در تحصيل علوم اسلامي و با تعهد به اخلاق اسلامي و مهار كردن نفس اماره بالسوء ، براي آتيه مورد استفاده واقع بشوي ؛ من علاوه بر نصيحت پدري پير ، به شما امر شرعي مي‌كنم كه در اين بازي‌هاي سياسي وارد نشوي و واجب شرعي است كه از اين برخوردها احتراز كني ؛ من به شما امر مي‌كنم به حوزه علميه قم برگرد و با كوشش ، به تحصيل علوم اسلامي و انساني بپرداز . (صحيفه نور ، جلد 14، صفحه 345)

عتاب روح‌الله بر حسين چندان به مذاق حاج مرتضي حائري يزدي – پدربزرگ ديگر سيد حسين – چندان خوش نيامد ؛ مرحوم حاج مرتضي كه از منتقدان ولايت فقيه به شمار مي‌رفت طي نامه‌اي به روح‌الله واكنش خود را به اين دستور نشان داد هر چند كه سيد حسين به امر پدربزرگش كه حال ديگر امام خميني خطاب مي‌شد گردن نهاد و راهي قم شد ؛ در اين نقطه بود كه نطفه دگرانديشيهاي بيست سال بعد سيد حسين آغاز به شكل‌گيري نمود و گرايشهاي ضد ولايتي خانواده مادري نيز نقش عمده‌اي در اين ميان ايفا نمود .
زندگي سيد حسين از آن پس در سكوت خبري گذشت ؛ علاقه‌مندانش بر اين باورند كه اين سالهاي انزوا ، سنوات جد و جهد حسين در فراگيري علوم ديني بود و مخالفانش معتقدند كه اين انزوا او را به سوي ...و در نتيجه ناتواني در كسب معارف الهي سوق داد . بايكوت خبري سيد حسين كه تا امروز نيز ادامه داشته است قضاوت در باب صحت و سقم اين دو نظريه متفاوت را دشوار ساخته است ؛ والله اعلم ! نكته قابل ذكر ديگر از زندگي سيد حسين آن است كه پس از وفات مرحوم حاج احمد آقا ، هدايت مؤسسه تنظيم و نشر آثار ، حرم و بيت امام به سيد حسن – فرزند سيد احمد و نوه كوچكتر روح‌الله – سپرده شد و اين در حالي بود كه سيد حسين از لحاظ سني از سيد حسن بزرگتر بود .
سالها يكي پس از ديگري براي سيد حسين سپري شدند تا اينكه اشغال عراق و سرنگوني صدام در سال 1382 ، براي وي اين فرصت را فراهم آورد تا راهي عراق شده و پس از بيست و دو سال بي‌خبري در كانون توجهات قرار گيرد .
حال پرسش اينجاست كه با وجود آنكه در طول سالهاي متمادي ، نامي از سيد حسين برده نمي‌شد و حتي عده بسياري از جواناني كه بحبوبه انقلاب را درك نكرده بودند وي را نمي‌شناختند پس از چه روي ، سخنان دگرانديشانه او اينچنين جلب توجه نمود ؟

چرا نام سيد حسين خميني به ناگاه بر سر زبانها افتاد ؟
پتانسيل سيد حسين در اين بود كه وي نوه ارشد روح‌الله به شمار مي‌رفت و با تمام آنچه كه بر او گذشته بود ، نام خانوادگي « خميني » را يدك مي‌كشيد ؛ اظهارات براندازانه از جانب فردي از درون خانواده امام هم براي داخل‌نشينان و هم براي خارج‌نشينان مايه توجه و تعجب بود ؛ براي قرار گرفتن در كانون توجهات ، ميزان دانش ديني و سياسي سيد حسين مهم نبود ، او يك ويژگي داشت كه سبب مي‌گرديد بي‌پايه‌ترين اظهار نظرات را پراهميت جلوه دهد ؛ او يك « خميني » بود !
سيد حسين پس از خروج از ايران در مردادماه 1382 چه كرد ؟
همانگونه كه ذكر شد با سرنگوني رژيم بعث ، سيدحسين خميني در مردادماه 1382 زمينه را براي بازگشت به نجف كه دوران نوجوانيش را در آن گذرانده بود مناسب يافت و در اين حال رسانه‌هاي غربي نيز كه از پيشينه و جهت‌گيريهاي وي آگاه بودند از همان ابتدا در پي مصاحبه با او برآمدند .
BBC در نخستين روز ورود سيدحسين به نجف و پيش از موضعگيريهاي جنجاليش ، از سيدحسين خميني به عنوان يك مخالف سياسي رژيم ايران ياد نمود ؛ سيدحسين پس از اقامت چند روزه در نجف ، در مصاحبه‌اي با يك روزنامه هلندي طي سخناني خواستار دخالت آمريكا در براندازي جمهوري اسلامي و نجات ايران گرديد .
هنگاميكه اولين مصاحبه سيد حسين در يك نشريه اروپايي منتشر و توسط رسانه‌هاي مختلف نقل شد چنان ناباورانه مي‌نمود كه مطبوعات داخل كشور از قول يكي از نزديكان بيت امام و بدون ذكر هويت او اعلام نمودند كه اظهارات منتسب به سيدحسين خميني در باب نظام جمهوري اسلامي جعلي بوده و تكذيب مي‌شود ؛ اما سيدحسين بار ديگر در مصاحبه صوتيش با عليرضا نوري‌زاده در راديو ياران همان نقطه نظرات را تكرار و تبيين كرده و بدين‌وسيله آن تكذيبيه را تكذيب نمود . اين‌بار مصاحبه كتبي نبود كه قابل انكار باشد و در نتيجه با سكوت رسانه‌هاي داخلي و منابع نزديك به بيت امام مواجه گرديد . فرزند سيدمصطفي كه در نخستين مصاحبه‌اش حريم پدربزرگ را نگهداشته بود از آن پس در اظهارات متعددش از آن نيز عبور كرده و خواستار سرنگوني جمهوري اسلامي شد و حتي موافقت خويش را با اين تعبير كه آمريكا از طريق تغيير رژيم در ايران دموكراسي را به مردم ايران هديه كند اعلام داشت .

در اين بخش و براي تشريح بيشتر جهت‌گيريهاي سيد حسين خميني ، به بررسي اظهارات وي در گفتگو با رسانه‌هاي غربي مي‌پردازم هر چند كه اين اظهارات را چندان بر سبيل صواب ندانسته و در ادامه به نقد يكايك آنها خواهم پرداخت .
سيد حسين خميني و Washington Times نوه آيت‌الله خميني بر لزوم آزادي مردم ايران به كمك آمريكا تاكيد كرد :
حسين خميني در مصاحبه‌اي با واشنگتن تايمز گفت كه مردم ايران بايد دخالت نظامي آمريكا را براي آزادي كشور خود بپذيرند . وي افزود : « مردم ايران واقعا به آزادي احتياج دارند ؛ آزادي واجبتر از نان شب مردم است . اما اگر براي ايجاد آزادي راهي جز دخالت آمريكا نيست من فكر مي‌كنم كه مردم ايران بايد آن را قبول كنند ؛ من هم اين را قبول مي‌كنم زيرا با اعتقادات و ايمان من همخواني دارد . »

حسين خميني در سفر زيارتي خود از اماكن مقدس شيعي در نجف ، كربلا و بغداد ، همچنين از آمريكا به خاطر فتح عراق قدرداني كرد و گفت كه مردم عراق نيروهاي آمريكايي را به چشم آزادي‌بخش مي‌نگرند نه اشغالگر . او گفت : « من مي‌بينم كه روز به روز اوضاع كشور رو به بهبودي مي رود ؛ من امنيت را احساس مي‌كنم و مي‌بينم كه مردم از اينكه از رنج‌هاي گذشته خلاصي يافته‌‌اند شادمان هستند . »

حسين خميني مانند بسياري ديگر از اصلاح‌طلبان ايران ، انتقادات خود را از جمهوري اسلامي به جاي مسايل سياسي بر مسأله ديني متمركز كرد ؛ او گفت كه يك دولت مذهبي تنها با ظهور حضرت مهدي (عج) - كه در قرن نهم غايب شده است – مي‌تواند شكل گيرد . حسين خميني حكومت صدام را به شدت محكوم كرد و از كشورهايي كه با جنگ عليه حكومت بعثي مخالفت مي‌كردند انتقاد نموده و گفت كه آنها شرايط سخت مردم عراق را درك نمي‌كردند ؛ او گفت : « مردم اينجا بي‌سابقه‌ترين جنايات را در طول تاريخ تحمل كرده‌اند . »
سيد حسين خميني معتقد است كه ملي‌گرايان جايي در دكترين‌هاي مذهبي ندارند و آزادي مهم‌تر از استقلال از سلطه بيگانه است ؛ وي افزود :« آزادي يك حق بنيادي است » و ادامه داد : »
آمريكا چيز خاصي نيست ؛ او يك ابرقدرت ديگر مانند روسيه و چين است ، اما مسأله اساسي آزادي است . »

اين فرد چاق در حاليكه پياپي سيگار مي‌كشيد همچنين گفت كه در حال تاسيس يك مدرسه شيعي در شهر مقدس كربلا است تا بتواند عقايد اصلاح‌طلبانه خود را منتشر كند و انتظار دارد تا شهر نجف دوباره جايگاه خود را به عنوان مهم‌ترين مركز آموزشي شيعي در جهان به دست آورد .
سيد حسين خميني و راديو فرانسه
راديو فرانسه : چند روزي است شما در عراق سكونت گزيده‌ايد و از آنجا به نام آزادي و جدايي دين از حكومت چنانكه خود گفته‌ايد خواستار برافتادن استبداد مذهبي در ايران شده‌ايد ؛ آيا اين موضع شماست و در صورت تأييد ، دليل آن چيست ؟
سيد حسين : دليل اول گفتار ما باورهاي ديني ماست ؛ زيرا بر اساس مذهب تشيع ، حكومت ديني منحصر به شخص پيامبر اكرم و ائمه معصومين مي‌باشد . در نتيجه حكومت ديني نمي‌تواند برقرار شود مگر به دست امام معصوم و الان كه امام معصوم در غيبت به سر مي‌برند تشكيل حكومت ديني مبناي ديني ، شرعي و قرآني ندارد .
راديو فرانسه : ارزيابي شما نسبت به حكومت ديني ايران چيست ؟
سيد حسين : عرض كردم كه حكومت ديني وجود ندارد ، مخصوصا اگر حكومت استبدادي هم باشد . اگر حكومت بخواهد تشكيل شود بايد به دست حضرت حجت كه تشريف خواهند آورد شكل بگيرد .

راديو فرانسه : بر اساس اين پيش‌فرض‌ها ارزيابي كنوني شما در مورد حكومت اسلامي ايران چيست ؟

سيد حسين : از مطالب گذشته ما مي‌توانيد اين نتيجه را بگيريد كه اين حكومت مشروعيت ديني دارد يا ندارد !

راديو فرانسه : آيا شما در مدت سكونت در عراق تاكنون تماسهايي با مقامهاي آمريكايي داشته‌ايد يا خير ؟

سيد حسين : خير .
خبرگزاري فرانسه همچنين گزارش داد كه نوه آيت‌الله خميني در جريان ديدار خود از شهر كربلا در جنوب عراق ، خواستار همسويي و همراهي عراقي‌ها و هدايت توانمندي‌هاي آنان براي ساخت عراق شد .
سيد حسين خميني و فرانس‌پرس
سيدحسين خميني : استبداد ديني بدتر از نازيسم و كمونيسم!
نوه آيت‌الله خميني خواستار برگزاري رفراندوم در جمهوري اسلامي ايران شد ؛ سيدحسين خميني در گفت‌وگوي تلفني با خبرگزاري فرانس پرس گفت : در نامه‌اي به رهبري جمهوري اسلامي ايران از ايشان خواسته‌ام تا موضوع ولايت فقيه و نظام جمهوري اسلامي ايران را به رفراندوم بگذارند تا مردم بتوانند به حق به اين موضوع پاسخ دهند . وي گفت : رهبري نظام مي‌تواند با استناد به نص قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران دستور دهد تا رفراندوم صورت گيرد .
سيدحسين خميني در ادامه افزود : استبداد ديني بدترين نوع ديكتاتوري است كه در نوع خود بدتر از نازيسم و كمونيسم است . وي تأكيد كرد مادامي كه ما در عصر غيبت امام زمان(عج) به سر مي‌بريم در جامعه ، نظام ولايت فقيه نمي‌تواند باشد . ايشان همچنين با تجميد از دموكراسي به شيوه غربي ،‌ دموكراسي آمريكايي را الگوي مناسبي براي ديگر كشورهاي جهان خواند .

سيدحسين خميني در پاسخ به سوالي پيرامون عراق گفت: به شكر خدا پس از 35 سال ، درهاي آزادي به روي اين ملت باز شد و مردم از اختناق و ظلم و ستم ديكتاتورهاي حزب بعث راحت شدند .

از سوي ديگر چارلز هياتلي - از مقامات كاخ سفيد - گفت : به تازگي سيدحسين خميني نشست‌هايي با نماينده بني‌صدر ، رييس‌جمهور سابق جمهوري اسلامي ايران و برخي اعضاي متحدين (آمريكايي ـ انگليسي) در عراق داشته است ؛ اين افسر آمريكايي افزود : سيدحسين خميني در ديدار با برخي از رهبران شيعه مذهب در عراق به شدت خواهان جدايي دين از سياست است .
سيد حسين خميني و سفر به امريكا در شهريورماه 1382
سيد حسين قريب دو ماه پس از سفر به عراق راهي كشوري شد كه پدربزرگش سالها پيش آن را شيطان بزرگ ناميده بود . بر اين اساس ، وي در شهريورماه 1382 به دعوت دولت نروژ و براي شركت در كنفرانس يك روزه « مبارزه با تروريسم براي حفظ بشريت » راهي نيويورك گرديد ؛ رياست مشترك اين گردهمايي را نخست وزير وقت نروژ يعني الي وايزل برنده جايزه صلح نوبل در سال ۱۳۶۵ بر عهده داشت . در اين كنفرانس ، مقامهاي ارشد بيست كشور از جمله رئيس جمهوري فرانسه ، نخست وزير اسپانيا ، وزراي خارجه روسيه و اسرائيل و رئيس كميته روابط خارجي مجلس سناي آمريكا شركت داشتند .

فرداي آن روز و در تاريخ يكم مهرماه 1382 ، سيد حسين خميني در يك گردهمايي ديگر تحت عنوان « دين ، صلح ، سازمان ملل و جوامع مدني » شركت كرده و سخنراني نمود .

پس از اين دو نشست ، سيد حسين در تاريخ چهارم مهرماه به دعوت موسسه معتبر Amercian Enterprise Institute كه به جناح محافظه‌كار سياستمداران ايالات متحده نزديك است در جلسه پرسش و پاسخي حاضر گرديد و به سوالات خبرنگاران و حاضران پاسخ گفت .

مايكل لدين ، چهره شاخص اين موسسه كه با مواضع شديدش بر عليه جمهوري اسلامي شناخته مي‌شود اداره‌كننده اين جلسه سخنراني بود كه در آغاز جلسه ضمن ارائه معرفي كوتاهي از سيد حسين ، از سوي موسسه خود ابراز خشنودي نمود كه ميزبان خميني ديگري در شهر واشنگتن و كشور آمريكاست .

در اين نشست ، سيد حسين خميني سخنراني خود را با اين جملات آغاز نمود كه مردم ايران در 24 سالي كه از انقلاب بهمن‌ماه 1357 گذشته است به اين نتيجه رسيده‌اند كه رسيدن دمكراسي و آزادي با آميزش دين و حكومت ميسر نمي شود . مشروح سخنان سيد حسين در اين جلسه به شرح ذيل مي‌باشد :



سوال - راه نجات ايران ؟
مسئله اصلي براي جامعه ايران در انقلاب ، ايجاد دمكراسي و آزادي بود ليكن با همه اين حرفها پس از پيروزي انقلاب همه مي دانيم كه اين راه به كج‌راهه رفت و آزادي در ايران به وجود نيامد و استبداد بسيار شديدتر و با رنگ و لعابي مذهبي و ديني بر جامعه ما حكمفرما گرديد و تاكنون نيز حكمفرماست ؛ حال مردم ايران مجددا در پي دمكراسي بوده و آزادي مي‌خواهند مضاف بر اينكه تمامي راهها را نيز تجربه نموده‌اند و مهمتر از همه ، تجربه حكومت ديني را و كاملا برايشان روشن گشته است كه دين و دولت نمي‌توانند يكي باشند ؛ مشكلات سياسي ايران را بايد در تشكيل نظامي دمكراتيك جست .

تعجب مي‌كنم كه با اين سرشت سردي كه دمكراسي‌ها دارند خصوصا دمكراسي آمريكايي ، اين كشور چگونه توانسته است در عراق دمكراسي ايجاد نمايد ؛ هرچند با شناختي كه در اين مدت كسب نموده‌ام هيچ دليل مادي براي آن نمي‌بينم جز اينكه حكمي آسماني بوده است !

س- درخواست شما از آمريكا و جرج بوش ؟
بهترين راه براي ايجاد دموكراسي در ايران آن است كه آمريكا كمك نمايد ؛ راهي را پيدا كند براي ايجاد دمكراسي و جدي به اين مساله نگاه كند . البته حمله نظامي آمريكا به ايران مورد تائيد من نيست اما اين مساله نيز نبايد به صورت بهانه‌اي براي جمهوري اسلامي درآيد تا به سياستهاي خود ادامه دهد .

س- دلايل بي‌ثباتي در عراق ؟
ايران سبب عدم ثبات عراق كنوني در عراق است ؛ دولت ايران يكي از بزرگترين حاميان عمليات تروريستي و گروههاي تروريستي در دنياست و حتي اكنون نيز بويژه در عراق فعاليت بسيار دارد و اصلي‌ترين عامل عدم استقرار نظم و عدم آرامش در عراق ايران است و اين را خود عراقيها نيز مي‌دانند و در افغانستان نيز همينگونه است . هنگامي كه آقاي كرزاي در نيويورك صحبت مي‌نمود چندين بار از مساله دخالتهاي نابجاي ايران در مسائل داخلي افغانستان صحبت كرد . در افغانستان همين كار را مي‌كند ليكن در عراق بسيار جدي‌تر و اخيرا نيز با همكاري عربستان سعودي . با عربستان سعودي دست به يكي نموده‌اند و در عراق كارهاي زشتي انجام مي‌دهند كه از جمله آنها قتل مرحوم حاج محمد باقر حكيم بوده كه مردم عراق و كساني كه در مجلس حكم خود عراق هستند به من گفته‌اند كه جاي پاي ايران و عربستان را در اين رخداد مي‌بينند .
س- فعاليتهاي هسته‌اي ايران ؟
من از فعاليتهاي اتمي رژيم آگاهي ندارم ليكن نظام ، نظام ناراحتيست و همه كاري از آنان بر مي‌آيد و چنانچه اكنون نيز بمب اتمي نسازند در آينده خواهند ساخت .
س – رياست جمهوري آتي ايران ؟
هر كه در اين راه از خود لياقت نشان دهد زمينه خواهد داشت ؛ زمينه خالي است و ميدان هست و مرد ميدان بايد پيدا شود ؛ همه دنبال مرد ميدان هستند و انشاء الله اميدواريم كساني پيدا شوند ، هركس كه مي‌خواهد باشد .
س – نظر شما در باب ولايت فقيه ؟
ما با كساني كه قائل به ولايت فقيه هستند مخالف هستيم و البته دعوا نيز نداريم ، تنها مخالف هستيم . خود كساني كه قائل بودند از جمله بنيانگذار جمهوري اسلامي ، در دهه‌هاي چهل و پنجاه ميلادي يعني سالهاي 30 شمسي قائل به ولايت فقيه گشته‌اند و پيش از آن قائل به ولايت فقيه نبوده‌اند .
آمريكا ، سيد حسين و نظريه حكومت در تبعيد عليه ايران
در همان روزها ، نئومحافظه‌كاران آمريكايي به رهبري ريچارد پرل پيشنهادي ارائه نموده‌ بودند مبني بر تشكيل يك دولت تبعيد در خارج از ايران و بر عليه اين كشور تا به تدريج زمينه‌هاي مناسب تغيير رژيم ايران از طريق اين دولت فراهم گردد . آنان به اين نتيجه رسيده بودند كه حسين خميني نوه آيت‌الله خميني مي‌تواند نقش مهمي در اين ميان ايفا نمايد ليكن نبايد رياست حكومت در تبعيد را به وي واگذار نمود بلكه ارجح آن است كه يك فرد غير روحاني رهبري اين حركت را بر عهده گيرد ؛ از منظر نئومحافظه‌كاران ، سيد حسين شخصيتي مهم و مناسب براي تغيير رژيم در ايران بود زيرا وي از يك سو نوه آيت‌الله خميني بود و از سوي ديگر تغيير حكومت فعلي ايران و تشكيل يك نظام دموكراتيك اسلامي را تأييد مي‌نمود ؛ همچنين وي مخالف خاتمي بود و او را ناتوانتر از آن مي‌دانست كه بتواند تغييرات عمده‌اي در ايران ايجاد نمايد و از همه مهم‌تر آنكه حسين خميني تحت هر شرايطي براي انجام اين ماموريت و ايجاد تغييرات بنيادين در ايران ، آماده همكاري با امريكا بود .
ليكن پس از مدتي روزنامه الوطن در مطلبي اظهار داشت كه كالين پاول وزير امور خارجه آمريكا با چنين انديشه‌اي به شدت مخالفت كرده و آنرا بسيار خطرناك و غير قابل تحقق خوانده است و به طراحان چنين برنامه‌اي هشدار داده كه دست زدن به چنين كاري امريكا را در گرفتاري بزرگي درگير خواهد نمود .
پاول اشاره نموده بود كه اين برنامه مناسب رفتار با موضوع ايران و مشكلات آن در مرحله فعلي نيست . از نظر وزير خارجه امريكا ، حسين خميني نه شرايط لازم را دارا بود و نه توانايي آنرا داشت كه نقشي در اين ميان بر عهده بگيرد ؛ علاوه بر آن ، مخالفان اصلي جمهوري اسلامي با هر نوع حكومتي كه از خارج بر آنها تحميل گردد مخالفت مي‌نمودند و با آن همكاري نمي‌كردند . به گفته افراد نزديك به حكومت امريكا ، اين ديدگاه پاول مورد حمايت جرج تنت - رياست سازمان سيا - و كاندوليزا رايس - مشاور امنيت ملي - قرار گرفته بود فلذا جرج بوش متقاعد گرديد تا با پيشنهاد نئومحافظه‌كاران مخالفت كرده و انديشه حكومت در تبعيد ايراني را ناديده انگارد.
دي ماه 1382 و بازگشت سيد حسين به ايران
خروج سيد حسين از ايران و در پي آن مصاحبه‌ها ، اظهارنظرها و كنفرانسهاي براندازانه‌اش ، نه براي نظام و نه براي بيت امام ، هيچكدام خوشايند نبود .
از يك سو ، دولت ايران نه مي‌توانست براي سيد حسين قرار بازداشت صادر نمايد كه او هر چه بود و هر چه مي‌گفت نوه اسطوره و الگوي انقلاب و انقلابيون بود فلذا برخورد با سيد حسين چندان عاقلانه نمي‌نمود و نه مي‌توانست به خود اجازه دهد تا دست بر روي دست گذاشته و نظاره كند كه چگونه سيد حسين به بحران ‌سازيهايش عليه جمهوري اسلامي ادامه مي‌دهد . از سوي ديگر ، بيت امام كه ديگر نمي‌توانست گفته‌هاي نقل شده از قول سيد حسين را تكذيب نمايد ، در جستجوي راه‌حلي در جهت پايان دادن به اقدامات سيد حسين بود .
دو عامل فوق ، دلايلي مكفي براي امان دادن به سيد حسين بودند تا در بازگشتش به كشور كوچكترين برخوردي با وي صورت نپذيرد و ضرب‌المثل « شتر ديدي ، نديدي » از جانب دو طرف پياده گرديد تا حسين خميني در نيمه دي‌ماه 1382 ، با كوله‌باري از تجربيات براندازانه به كشور بازگشته و رهسپار قم شود .
تيرماه 1384 ؛ اين‌بار سيد حسين و رضا پهلوي

بازگشت سيد حسين خميني به ايران به مثابه پايان يافتن داستان براندازيي بود كه سيد حسين اتود آن را در عراق و آمريكا زده بود ؛ همه چيز در ظاهر به خوبي به پايان رسيد و حال ، اينكه به سيد حسين چه گفته شد كه اينچنين خاموش ماند را كسي بهتر از خودش نخواهد دانست . ليكن تيرماه سال گذشته ، خبري بر روي تلكس خبرگزاريها رفت كه مي‌رفت فتنه‌اي دوباره برانگيزاند : مجله آمريكايي ونيتي‌فر در شماره جديد خود از پيشنهاد سيدحسين خميني به رضا پهلوي براي اتحاد در برابر جمهوري اسلامي خبر داده بود ؛ گويا اين پيشنهاد از سوي كريستوفر هيچنز خبرنگار اين مجله ـ كه به قم سفر كرده بود ـ به رضا پهلوي داده شده بود .
به نوشته اين مجله :
« حسين خميني در منزل خود در قم ، پس از پذيرايي با سوهان ، چاي و شربت به خبرنگار آمريكايي مي‌گويد كه حامي مداخله آمريکا در ايران است و مي‌افزايد خواهان حذف حکومتي است که پدر بزرگش در ايران آن را بنا نهاده است ؛ حسين خميني معتقد است تنها جهان آزاد به رهبري آمريکاست که مي‌تواند دمکراسي را به ايران بياورد . او همچنين با کنجکاوي نظر خبرنگار را پيرامون طرح رفراندوم سازمان ملل براي تغيير نظام ايران جويا مي‌شود و ابراز تمايل مي‌نمايد تا روزي با رضا پهلوي ديدار و حتي با وي همکاري نمايد به شرط آنکه رضا پهلوي از پادشاهي صرف‌نظر کند . هيچنز نيز پيام حسين خميني را در آشپزخانه‌اي واقع در زيرزمين يک خانه در واشنگتن به رضا پهلوي مي‌دهد که به قول او به شدت سعي مي‌کند شاهانه جلوه ننمايد . هيچنز مي‌نويسد : رضا پهلوي در باب سلطنت از سياست بگو و نپرس پيروي مي‌نمايد . »
اين خبر به سرعت از سوي سيد حسين تكذيب گرديد و او مدعي شد كه ظرف يك سال گذشته با هيچ خبرنگار آمريكايي ديدار نكرده است ؛ اين تكذيبيه هر چند نتوانست صحت اصل موضوع را انكار كند ليكن اين مزيت را داشت كه از درگيريهاي آتي سيد حسين و نظام جلوگيري نمايد .اگر چه پرورش يافتن و باليدن در خانداني كه از ديرباز در متن منازعات سياسي و اجتماعي قرار داشته‌اند ، مزيتي چشمگير در رشد تفكرات سياسي به شمار مي‌رود و بسيارند آناني كه در راه پدران خويش گام برداشته و مردان نامي روزگار خود گشته‌اند ، ليكن پدران متفكر هميشه فرزندان متفكري پرورش نداده‌اند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر