۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

نصیحت استاد قزلباش ، دوای درد جامعه ی امروز ماست


امروز عصر یکی از استادهامون ( مهندس قزلباش ، استاد مبانی امنیت شبکه ) داشتند در رابطه با بیخیالی و بی فکری ما دانشجو ها صحبت می کردند. بطوری که خیلی عصبی هم شده بودند. البته حق دارند. چون آدم وقتی میاد سر کلاسی که هیچ کس نمی فهمه که طرف چی میگه یا اینکه وانمود می کنه که داره می فهمه ، مسلماً به استادی که داره وقت میذاره و درس میده ، اولاً بی احترامی کرده و ثانیاً هم وقت رو داره هدر میده.
بحث جالبی بود ، چون باعث شد خیلی از هم کلاسی ها یه تکونی بخورند. شاید و بی شک هم ، خیلی ها اصلاً نفهمیدند که استاد قزلباش چی میگه.
خلاصه مطلب این بود که آقا اگه میخای پیشرفت کنی یا اینکه به یک نقطه ی بالایی از معلومات و اطلاعات برسی ، باید اول خودت بخواهی وبعد دست به کار بشی و از جایی که می دونی ، نمیدونی ، شروع کنی به اطلاعاتت اضافه کنی.(حداقل توی زمینه کاری ، زندگی ، درسی و ...).
موفقیت اکتسابیه. یعنی باید کسبش کنی.
اگه می خواهی فرد موفق و عالمی بشه ، باید بخواهی که بشی . میشی.
بنده خدا خیلی حرص خورد. معلوم بود که از روی دلسوزی این حرف ها رو میزند. چون به قول خودشون ، مریض که نیستند الکی سر خودشونو درد بیارن که.
به همین خاطر هم میگن : یک لحظه تفکر کردن از عبادت هفتاد یا هفتصد ساله ، بهتره.
اگه علم نداشته باشی و نادان باشی و دیندار باشی مثل کسی هستی ( ... ) که فقط کتاب حمل می کنه. 



سر کلاس یاد این شعر افتادم که میگه :




آن‌كس كه بداند و بداند كه بداند 
اسب شَرف از گُنبد گردون بِجهاند

***** 

آن‌كس كه بداند و نداند كه بداند 
  بیدار كنیدش كه بَسی خفته نماند

*****

آن‌كس كه نداند و بداند كه نداند 
  لنگان خَرك خويش به منزل برساند

*****

آن‌كس كه نداند و نداند كه نداند
در جهلِ مُركب اَبَدالدّهر بماند






هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر