سی ام شهریورماه سال 1377 روزی بود که سخنرانی سید محمد خاتمی، رئیس جمهوری محبوب ایران، در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد نگاه جهانیان را به سوی ایران متوجه ساخت، آنگاه که این جملات را بر زبان آورد: "به نام جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد می کنم که به عنوان گام اوّل، سال ۲۰۰۱، ازسوی سازمان ملل سال گفت وگوی تمدّن ها نامیده شود، با این امید که با این گفتگو، نخستین گام های ضروری برای تحقّق عدالت و آزادی جهانی برداشته بشود" و این پیشنهاد با اکثریت آراء مورد تصویب قرار گرفت و با اقبال جهانی مواجه گردید. در آستانه دهمین سال روز این اتفاق مهم متن کامل این سخنرانی در پی می آید :
بسم الله الرّحمن الرّحیم
آقای رئیس !
آقای دبیر کل و حضّار محترم !
چراغ هستی آدمی با تمنّای رستگاری روشن بوده و هست و جوهر قیام پیامبران الهی و نیز موضوع آموزش حکیمان و مربّیان برجسته بشر نیز چیزی جز رستگاری نبوده است.
با این همه ، آن چه در ساحت پیدای تاریخ، دل را می آزارد، محرومیّت و سیاه بختی آدمیان است محرومیّت زنان و مردان و کودکانی که تحت تأثیر هوای قدرت های حاکم بوده و سیاه بختی حاکمانی که از شفقت و همدلی با مردم خود محروم بوده اند و نظام داخلی و حتّی حکومت خوب در تاریخ، دولت مستعجل بوده است.
شگفتا که کسانی به بهانه رستگاری مردم ، گاه بر اندیشه و اراده آدمیان لجام زده اند و آزادی آنان را سرکوب کرده اند و گاهی دیگر رستگاری را در برداشتن هر گونه لجامی از کام هوس سیری ناپذیر انسان و قربانی کردن عقل و عشق در پای معبد هوس تفسیر کرده اند. گاه به نام آزادی، عدالت پایمال شده است و گاه دیگر به بهانه عدالت، آزادی از میان رفته است و در نتیجه بشر، هم از آزادی عادلانه و هم از عدالت آزادانه محروم مانده است. از آن روز که کسانی علم حقیقی را آن دانستند که توانایی بیاورد نه آن که قدرت را مهار کند، چند قرن بیش نمی گذرد. در این مدّت به جای آن که علم در خدمت رستگاری انسان و اعتلای شخصیّت او باشد، در بیشتر موارد در خدمت افراد و گروه هایی قرار گرفته که جز به آیین سود و فایده نمی اندیشند. در این چند قرن، علاوه بر پیشرفت های بزرگی که نصیب بشر شده است و بزرگ هم هست، انسان بیش ازهمیشه طعم تلخی و تبعیض را چشیده است.
هم اکنون بازماندگان دو جنگ جهانی که ویران گری آن بی شمار بوده است، در میان ما به سر می برند و به رغم تأسیس سازمان ملل متّحد که از دستاوردهای مثبت بشری است، از صلح واقعی مبتنی بر عدالت کمتر اثر می بینیم. وضعیّت در جهان عقب نگه داشته شده، اسفبارتر است و بسیاری از مردم این بخش جهان دچار قحطی، بی سوادی و بیماری و برخی در بند حکومت هایی هستند که حتّی زحمت تظاهر به مردمی بودن و پیروی از موازین دموکراسی را به خود نمی دهند و محرومیّت از پشتیبانی ملّت های خود را با وابستگی به قدرت های سودجو و سلطه گر، جبران می کنند. حکومت های سرکوبگر وابسته، امکان تجربه مردم سالاری را از مردم می گیرند و با ادامه سرکوب و ترور، فرهنگ خشونت را در جامعه حکم فرما کرده، خواسته یا ناخواسته مخالفان خود را به استفاده از زور و خشونت تشویق می کنند و لذا در این باب، ملامت در درجه اوّل متوجّه قدرت های تحمیل کننده این نظام ها و حمایت کننده از این حکومت هاست که حتّی سازمان های جاسوسی آن ها به کارنامه زشت براندازی حکومت های ملّی و حمایت از رژیم های غیرمردمی مباهات می کنند.
این تصویر از جهان، زشت و چندش آور است و تا روزی که حکیمان و خردمندان، زمام امور را از دست سیاستمداران کم خرد و آزمند درنیاورند، نمی توان یکباره این تصویر را تغییر داد ولی با این همه، به نظر من در آن سوی سیاهی و تباهی، در عمق تاریخ می توان از زیبایی های اصیل سراغ گرفت و به جرأت می توان گفت که زندگی بشر در مجموع، رو به شکوفایی معنوی و مادّی داشته است؛ از جمله در همین قرن، مبارزات ضدّ استعماری و حرکت استقلال خواهی بسیاری از ملّت ها را می توان نمونه آشکاری از این پیشرفت و شکوفایی دانست.
فروپاشی جهان دو قطبی در آخرین دهه این قرن و سیر شتابان جهان و ملل خواستار تساوی به سوی احراز اقتدار و ابراز هویّت در عرصه بین المللی، گامی به پیش به شمار می رود. رؤیای جهان تک قطبی و تحت قیمومیّت یک قدرت، جز پنداری باطل و نشانه عقب ماندگی صاحبان این پندار از سیر تاریخ نیست و مطمئن هستم که حتّی برخی از ملّت های قدرتمند چون ملّت آمریکا که سیاستمدارانشان، خواب جهان یک قطبی را می بینند و با سوءاستفاده از نام
پرآوازه این ملّت ها، همه امکانات حیثیّت ملّی کشورشان را در پای فزون
طلبی برخی اقلّیّت های صاحب منافع مادّی و قومی قربانی می کنند، به این وضع رضایت نخواهند داد و رشد افکار عمومی غرب در جهت پذیرش رابطه صلح آمیز بر پایه احترام متقابل، گواه این مدّعاست.
اینک آقای رئیس و حضّار محترم !
پرآوازه این ملّت ها، همه امکانات حیثیّت ملّی کشورشان را در پای فزون
طلبی برخی اقلّیّت های صاحب منافع مادّی و قومی قربانی می کنند، به این وضع رضایت نخواهند داد و رشد افکار عمومی غرب در جهت پذیرش رابطه صلح آمیز بر پایه احترام متقابل، گواه این مدّعاست.
اینک آقای رئیس و حضّار محترم !
اجازه می خواهم از زبان انسانی سخن بگویم که از شرق، از خاستگاه تمدّن های درخشان و از مهد پرورش پیامبران والامقام الهی: ابراهیم، موسی، عیسی و محمّد آمده است. من از ایران سرفراز آمده ام به نمایندگی از ملّتی بزرگ و پرآوازه که از ده ها قرن پیش ، صاحب تمدّن بوده و پس از پذیرش آیین اسلام ، در تأسیس و بسط تمدّن اسلامی نقش ممتازداشته است ، ملّتی که با تکیه بر غنای فرهنگی و انسانی خویش تندبادهای سخت خودکامگی و تحجّر و نیز خودباختگی در برابر دیگران را از سر گذرانده و در دوران جدید تاریخش ، پیشتاز تأسیس جامعه مدنی و نظام مشروطیّت در شرق جهان بوده هرچند که در اثر دخالت بیگانگان و نیز کم تجربگی در این آزمون ، ناکامی هایی داشته است. ملّتی که یکی از طلایه داران مبارزه با استعمار و منادی استقلال بوده، هرچند نهضت ملّی او با کودتای خارجی شکست خورده است و ملّتی که صاحب انقلابی مردمی است ، انقلابی که نه با کودتا و زور اسلحه آتشین که با سلاح کلام و ارشاد بر رژیم کودتا پیروز شده است و در مسیر تجربه نوین خود، جنگ تحمیلی هشت ساله و فشارها و تحریم ها و تهمت های گوناگون را تحمّل کرده و بزرگترین قربانی تروریسم این پدیده شوم و نفرت انگیز قرن بیستم بوده است.
هم اکنون این ملّت با تکیه بر گذشته خود بی آنکه دچار ارتجاع شود ، به فردای بهتر می اندیشد و راه خود را با پشتگرمی به اصول و موازینی که ریشه در هویّت دینی، ملّی، تاریخی و انقلابی او دارد و با بهره گیری از دستاوردهای مثبت تمدّن روزگار، با آزمایش و خطا به سوی آینده برتر می پیماید. انقلاب اسلامی ملّت ایران به رهبری حضرت امام خمینی ، انقلاب کلام در برابر زور و سرکوب بود و مطمئنّا انقلابی که براندازی اش با کلام بوده است، در دوران ساختن و آباد کردن، بیشتر و بهتر می تواند متّکی بر کلام و منطق باشد و به همین جهت نیز به جای جنگ تمدّن ها، منادی گفتگوی میان تمدّن ها و فرهنگ ها است.
من از این پایگاه و از منبر سازمان ملل متّحد می گویم که علی رغم سختی ها و مصیبت ها، سیر زندگی بشر به سوی رهایی و آزادی است و این تقدیر و سنّت تغییرناپذیر خداوند است و مطمئنّا بداندیشی و زشت کاری برخی از بندگان او نمی تواند تقدیر خداوند و مسیر تاریخ را دگرگون کند.
آقای رئیس !
سابقه کلمه تاریخ از کلمه فلسفه بیشتر است و محور تاریخ، انسان است و تاریخ عبارت است از بازتاب نور وجود بر جهات و شئون گوناگون آدمی و درنتیجه حقیقتی است کلّی و یگانه در عین تکثّر و تعدّد و این یگانه هرگاه که جامه نو کند، عهد جدیدی به ظهور می رسد.
داوری ما درباره تاریخ، در گرو داوری ما درباره وجود آدمی است که مدار و محور تاریخ است. «بنی آدم» که سعدی با تأسّی به روایتی از پیامبر عظیم الشّأن اسلام و به زیبایی هرچه تمام تر، آنان را به عنوان عضوهای به هم پیوسته یک بدن توصیف می کند، در دسترس زیست شناسی و روانشناسی نیست. برای شناخت انسان باید نگاهی فیلسوفانه و متفکّرانه به بشر و تاریخ بیفکنیم.
آدمی از آن جا که به دست خداوند و به صورت او آفریده شده است و پروردگار از روح خویش در او دمیده است، یک حقیقت بیش نیست و تاریخ او بیش از یک تاریخ نمی تواند باشد. دست خدا او را تاریخ و اختیار و قدرت انتخاب، و صورت خداوند او را فرهنگ و معنویبت، و روح پروردگار او را زندگی و جنبش بخشیده است. از این جاست که انسان دارای تاریخ و فرهنگ و آزادی است. وحدت بشر و یگانگی تاریخ انسانی، علاوه بر مبدأ می تواند وحدت، غایت و نهایت
نیز داشته باشد و غایت تاریخ چیزی جز فرهنگ معنوی و شرط لازم آن یعنی آزادی واقعی بشر نیست.
آدمی از آن جا که به دست خداوند و به صورت او آفریده شده است و پروردگار از روح خویش در او دمیده است، یک حقیقت بیش نیست و تاریخ او بیش از یک تاریخ نمی تواند باشد. دست خدا او را تاریخ و اختیار و قدرت انتخاب، و صورت خداوند او را فرهنگ و معنویبت، و روح پروردگار او را زندگی و جنبش بخشیده است. از این جاست که انسان دارای تاریخ و فرهنگ و آزادی است. وحدت بشر و یگانگی تاریخ انسانی، علاوه بر مبدأ می تواند وحدت، غایت و نهایت
نیز داشته باشد و غایت تاریخ چیزی جز فرهنگ معنوی و شرط لازم آن یعنی آزادی واقعی بشر نیست.
انسان چه در چنبر ادوار همیشه تکرارشونده هستی گرفتار باشد و چه در آنات و ایّام زمان تاریخی، و تاریخ را چه تاریخ به پیش ببرد، چه سوایق نفسانی، چه شیوه تولید و چه قهرمان ابرمرد، نکته مسلّم آن است که فقط با اکسیر ایمان که عبارت است از «برداشته شدن قیدهای جدید و قدیمی از دست و پای آدمی» می توان از دایره تکرار ازلی یا از سلطه ضرورت تاریخی به فراخنای آزادی و رهایی فراز آمد. همچنان که با نفس حیاتبخش آزادی است که امکان انتخاب
معنویّت و ایمان فراهم می شود و او می تواند چنین بسراید که: «چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد.» و یا «اگر به کوه بگوید که به دریا فکنده شود چنین گردد.» با چنین فهم و تفسیر از آزادی است که می توان از کرامت و فضیلت انسان، هم در برابر استیلای سیاسی دولت ها و هم در برابر هجوم بادهای مسموم نومیدی و سرگشتگی دفاع کرد و سیر تاریخ را به سوی آزادی دانست. تاریخ انسان، تاریخ آزادی است و تنها فهم تاریخ به مثابه میدان تجلّی آزادی است که می تواند گذشته را بر ما مفتوح و ما را از آن بهره مند سازد، و با عزل نظر از همه نظام های فلسفی که کوشیده اند برای تاریخ معنی، جهت و قوانین تحوّل بیابند، چون تاریخ بشری تاریخ آزادی است، انسان آزاد از قیدهای تحمیلی و استثمار و استعباد اجتماعی و نیز آزاد از زنجیره غرایز تلطیف نشده حیوانی چون خشونت و درنده خویی، طبق سرشت انسانی خود جانب حق و عدالت را خواهد گرفت و تاریخ انسان، تاریخ شکوه مندی حق و فعلیّت یافتن عدالت خواهد بود و این سخن را می توان بیان دیگری از نظریّه دینی معروف مهدویّت دانست. کوتاه سخن این که، تاریخ را چه تجربی و استقرایی بررسی کنیم و چه شهودی، غالب متفکّران نهایتا یک سخن مشترک دارند و آن عبارت است از شکوفایی بیشتر حقیقت انسان و رفع پرده ها و موانع از ذهن و قلب او. من عمدا به جای اصطلاحات متداولی چون پیشرفت تاریخی، کلمه شکوفایی را به کار بردم تا تأکید کنم که طرفدار هر کدام از نظریّه های معروف و مهمّ فلسفه تاریخ باشیم، می توانیم در این استنباط عمومی کلّی از تاریخ هم صدا باشیم.
معنویّت و ایمان فراهم می شود و او می تواند چنین بسراید که: «چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد.» و یا «اگر به کوه بگوید که به دریا فکنده شود چنین گردد.» با چنین فهم و تفسیر از آزادی است که می توان از کرامت و فضیلت انسان، هم در برابر استیلای سیاسی دولت ها و هم در برابر هجوم بادهای مسموم نومیدی و سرگشتگی دفاع کرد و سیر تاریخ را به سوی آزادی دانست. تاریخ انسان، تاریخ آزادی است و تنها فهم تاریخ به مثابه میدان تجلّی آزادی است که می تواند گذشته را بر ما مفتوح و ما را از آن بهره مند سازد، و با عزل نظر از همه نظام های فلسفی که کوشیده اند برای تاریخ معنی، جهت و قوانین تحوّل بیابند، چون تاریخ بشری تاریخ آزادی است، انسان آزاد از قیدهای تحمیلی و استثمار و استعباد اجتماعی و نیز آزاد از زنجیره غرایز تلطیف نشده حیوانی چون خشونت و درنده خویی، طبق سرشت انسانی خود جانب حق و عدالت را خواهد گرفت و تاریخ انسان، تاریخ شکوه مندی حق و فعلیّت یافتن عدالت خواهد بود و این سخن را می توان بیان دیگری از نظریّه دینی معروف مهدویّت دانست. کوتاه سخن این که، تاریخ را چه تجربی و استقرایی بررسی کنیم و چه شهودی، غالب متفکّران نهایتا یک سخن مشترک دارند و آن عبارت است از شکوفایی بیشتر حقیقت انسان و رفع پرده ها و موانع از ذهن و قلب او. من عمدا به جای اصطلاحات متداولی چون پیشرفت تاریخی، کلمه شکوفایی را به کار بردم تا تأکید کنم که طرفدار هر کدام از نظریّه های معروف و مهمّ فلسفه تاریخ باشیم، می توانیم در این استنباط عمومی کلّی از تاریخ هم صدا باشیم.
ایجاد و استمرار سازمان ملل متّحد را می توان شاهدی بر حرکت تکاملی جهان و جامعه بشری تلقّی نمود. این که در زمان ما نیاز به کوشش و بحث زیاد نیست تا همگان بپذیرند که به جای جنگ و خونریزی و کشتار می توان و باید با یکدیگر گفتگو کرد، چندان آسان به دست نیامده است.
البتّه تا وقتی زورمندان کم خرد، این امکان و قدرت را داشته باشند که در لحظه ای کوتاه ، گل و لبخند و امید درخت را با تیغ بلاهت و قساوت از چهره زمین پاک کنند، باید جشن پیروزی نهایی کلمه بر شمشیر را به تأخیر انداخت.
البتّه تا وقتی زورمندان کم خرد، این امکان و قدرت را داشته باشند که در لحظه ای کوتاه ، گل و لبخند و امید درخت را با تیغ بلاهت و قساوت از چهره زمین پاک کنند، باید جشن پیروزی نهایی کلمه بر شمشیر را به تأخیر انداخت.
قرن گذشته علاوه بر جلوه های خشونت و انسان آزاری استعمار قدیم و بیداد بی همانند میراث خواران جدید آن، قرن ظهور و سقوط حکومت های توتالیتر نیز بود. امید است قرن آینده، قرن نظام ها و حکومت هایی باشد که زور و خشونت را تقدیس نکنند و باطن قدرت سیاسی، محبّت و عدالت باشد به گونه ای که گفت وگوی تمدّن ها مظهر و مجلای آن باطن باشد.
آقای رئیس، خانم ها و آقایان !
اینک پرسش این است که آیا سازمان ملل متّحد در این جهت چه تحوّلی در درون خود به اقتضای وضعیّت جدید ایجاد خواهد کرد و چه تأثیری در این سیر و صیرورت زندگی بشر خواستار رستگاری خواهد داشت؟
به نام جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد می کنم که به عنوان گام اوّل، سال ۲۰۰۱، از سوی سازمان ملل سال گفت وگوی تمدّن ها نامیده شود، با این امید که با این گفتگو، نخستین گام های ضروری برای تحقّق عدالت و آزادی جهانی برداشته بشود. از والاترین دستاورهای این قرن، پذیرش ضرورت و اهمّیّت گفتگو و جلوگیری از کاربرد زور، توسعه تعامل و تفاهم در زمینه های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و تقویت مبانی آزادی و عدالت و حقوق انسانی است. استقرار و توسعه مدنیّت، چه در صحنه کشورها و چه در پهنه جهانی، در گرو گفتگو میان جوامع و تمدّن ها با سلایق، آرا و نظرات متفاوت است.
اگر بشریّت در آستانه هزاره و قرن آتی، تلاش و همّت خود را بر نهادینه کردن گفتگو و جایگزینی خصومت و ستیزه جویی با تفاهم و گفتگو استوار سازد، دستاورد ارزشمندی برای نسل آتی به ارمغان آورده است. از سوی دیگر جا دارد، ما اعضای سازمان ملل متّحد به بازنگری در تاریخ شکل گیری این سازمان بپردازیم و با گفت وگوی منطقی، آن را اصلاح و کامل کنیم.
شکل گیری سازمان ملل متّحد همزمان با دوره سیاهی از زندگی بشر بود که بسیاری از کشورهای
عضو، شرایط تلخ و شوم دوران استعمار را تجربه می کردند و در نتیجه سازمان، نمادی از سلطه باشگاه قدرت ناعادلانه حاکم در جهان شد. امروز شرایط دگرگون شده است و فرصت تجدید سامان این سازمان و به خصوص تغییر ساختار شورای امنیّت فراهم آمده است. در این جا لازم میدانم به گفته راهگشای رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی افتتاحیّه نشست سران کنفرانس
اسلامی در تهران اشاره کنم که کشورهای اسلامی به نمایندگی از یک میلیارد و چند صد میلیون نفوس، دارای یک کرسی دائم در شورای امنیّت سازمان ملل متّحد شوند و تا وقتی حقّ وتو باقی است، ششمین عضو دارای حقّ وتو در آن شورا باشند و همین امر را می توان نسبت به کشورهای عضو جنبش عدم تعهّد نیز تعمیم داد. وقت آن رسیده است که همگی با تفاهم، بر حقّ تبعیض آمیز «وتو» خطّ بطلان بکشیم و گام دیگری را در به رسمیّت شناختن حقّ مساوی و عادلانه همه کشورهای عضو برداریم.
آقای رئیس،
حاضران محترم!
بیاییم همگی علیه نسل کشی، تجاوز و تحقیر انسان در گوشه گوشه جهان، دست اتّحاد به هم بدهیم و جلوی فاجعه های ننگینی که از جمله در فلسطین و افغانستان و کوزوو و در بسیاری از نقاط افریقا، آسیا و آمریکای لاتین، چهره انسانی این قرن را سیاه کرده است، بگیریم. امنیّت و صلح در خاورمیانه که امری ضروری است، با به رسمیّت شناختن حقّ همه فلسطینیان برای حاکمیّت بر سرزمین آبا و اجدادیشان برقرار خواهد شد. بیت المقدّس اشغالی، خانه تفاهم و گفتگو است و به این جهت صدای بیت المقدّس که از اعماق تاریخ به گوش می رسد، صدای بالذّات ضدّ نژادپرستی و ضدّ صهیونیستی است. در بیت المقدّس، ادیان بزرگ می توانند در کنار یکدیگر به طور مسالمت آمیز زندگی کنند و سلطه حکومت اسراییل در آن جا مخالف این همزیستی و همدلی است.
فلسطین خانه فلسطینیان (اعم از مسلمان و مسیحی و یهودی) است نه آزمایشگاه هوس های خشونت آمیز صهیونیست ها. در افغانستان هیچ راه حلّ نظامی ای برای از بین رفتن مشکل وجود ندارد.
اعلام انزجار گسترده جهانی نسبت به قتل عام های وسیع و نسل کشی، به ویژه قتل فجیع دیپلمات ها و خبرنگار ایرانی و ادامه اسارت کمک رسانان ایرانی توسّط طالبان، ضرورت فکر در این فجایع و اقدام عاجل برای محاکمه و مجازات عاملان این جنایات را می طلبد. سرزمین افغانستان با مردم رشید و فرهنگ دوست، اینک به پایگاه اصلی خشونت و ترور و تولید و توزیع موادّ مخدّر
تبدیل شده است. مردم افغانستان همچون مردم دیگر نقاط جهان حقّ انتخاب دارند و حق دارند از حکومتی فراگیر با پایگاه وسیع اجتماعی که همه اقوام،
اعلام انزجار گسترده جهانی نسبت به قتل عام های وسیع و نسل کشی، به ویژه قتل فجیع دیپلمات ها و خبرنگار ایرانی و ادامه اسارت کمک رسانان ایرانی توسّط طالبان، ضرورت فکر در این فجایع و اقدام عاجل برای محاکمه و مجازات عاملان این جنایات را می طلبد. سرزمین افغانستان با مردم رشید و فرهنگ دوست، اینک به پایگاه اصلی خشونت و ترور و تولید و توزیع موادّ مخدّر
تبدیل شده است. مردم افغانستان همچون مردم دیگر نقاط جهان حقّ انتخاب دارند و حق دارند از حکومتی فراگیر با پایگاه وسیع اجتماعی که همه اقوام،
همه گروه ها و سلایق را نمایندگی کند، برخوردار باشند. این تنها راه اعاده آرامش به افغانستان است. امّا برای نیل به آن، به تصمیماتی جدّی و همکاری همه جانبه نیاز است تا امکان ارتزاق گروه ها از طریق تولید موادّ مخدّر، فروش سلاح و نیز تروریسم مسدود گردد. سازمان ملل متّحد به کمک سازمان کنفرانس اسلامی و کشورهای ذی دخل می توانند هر چه زودتر همه طرف های درگیررا به پای میز مذاکره بکشاند و زمینه را برای انتخاب آزاد مردم مظلوم و رنج کشیده افغانستان فراهم آورد، یاغیان را با پشتوانه اراده جهانی به سر جای خود بنشاند و از هم اکنون برای بسیج کمک های بین المللی پس از دستیابی به این شرایط ضروری سیاسی، برنامه ریزی و هماهنگی کند. در کوزوو باید حقّ عادلانه مردم تحت فشار این ایالت به رسمیّت شناخته شود و دولت یوگسلاوی وادار شود که به این حقّ احترام بگذارد.
آقای رئیس، خانم ها و آقایان!
کوشش صادقانه برای مبارزه با تروریسم، در تمامی اشکال آن و از جمله تروریسم دولتی، یکی دیگر از نکات مورد اهتمام جمهوری اسلامی ایران است. تروریسم، محصول نومیدی و پوچ انگاری (نیهیلیسم) است و در جهانی که بر مدار قهر و غلبه می چرخد، مبارزه جدّی با تروریسم از حدّ حرف و شعار جلوتر نخواهد رفت. مبارزه واقعی با تروریسم باید همراه با مبارزه برای عدالت
باشد. البتّه این سخن نباید به معنی توجیه نوعی تروریسم تفسیر شود. ما به صراحت اعلام می کنیم که به اقتضای موازین دینی و اخلاقی فرهنگی خود، با تروریسم در کلّیّه اشکال آن مخالفیم و با آن به جد مقابله خواهیم کرد.
باشد. البتّه این سخن نباید به معنی توجیه نوعی تروریسم تفسیر شود. ما به صراحت اعلام می کنیم که به اقتضای موازین دینی و اخلاقی فرهنگی خود، با تروریسم در کلّیّه اشکال آن مخالفیم و با آن به جد مقابله خواهیم کرد.
خلاصه آن که باید برای ریشه کن کردن حقیقی این پدیده شوم، همراه با مبارزه با عوامل فعلی آن از طریق همکاری جدّی و شفّاف بین المللی، در راه تحقّق عدالت در جهان کوشش کنیم.
جهان در آستانه هزاره سوم باید از کابوس جنگ هسته ای و سلاح های کشتار جمعی نیز رهایی یابد. آزمایش های اخیر هسته ای در منطقه ما به نگرانی ها و پیچیدگی های جدیدی دامن زده که این ضرورت را دو چندان می کند. ما باید بپذیریم که فکر دستیابی به امنیّت از طریق این
تسلیحات، توهّمی بیش نیست. نمایش عزم جهانی برای نابودی تمامی زرّادخانه های کشتار جمعی در یک چارچوب زمانی معیّن، مبارزه با تولید و گسترش این سلاح ها را هدفمند و پرشتاب خواهد نمود. ایجاد مناطق عاری از سلاح های کشتار جمعی به ویژه در منطقه خاورمیانه، گام اوّلیّه مناسبی در مسیر مبارزه با بی اعتمادی و تشنّج ناشی از این تسلیحات است.
تسلیحات، توهّمی بیش نیست. نمایش عزم جهانی برای نابودی تمامی زرّادخانه های کشتار جمعی در یک چارچوب زمانی معیّن، مبارزه با تولید و گسترش این سلاح ها را هدفمند و پرشتاب خواهد نمود. ایجاد مناطق عاری از سلاح های کشتار جمعی به ویژه در منطقه خاورمیانه، گام اوّلیّه مناسبی در مسیر مبارزه با بی اعتمادی و تشنّج ناشی از این تسلیحات است.
ما به عنوان قربانیان سلاح های کشتار جمعی، بیش از دیگران بر آثار دهشتناک این سلاح ها واقفیم و لذا در تأسیس و تقویت ترتیبات جهان شمول برای امحای آن ها پیشتاز خواهیم بود. امنیّت، توسعه و رفاه در جهان سوم مستلزم تقویت مبانی همکاری و به کارگیری روش های حساب شده به منظور اعتمادسازی است.
خوشحالیم که هشتمین نشست سران کنفرانس اسلامی در تهران، با تشخیص این ضرورت، ساز و
کار مناسبی را برای تقویت همکاری و اعتماد بر مبنای گفت وگو میان کشورهای اسلامی پایه گذاری کرد. من در این جا به عنوان نخستین گام در این مسیر، کشورهای منطقه خلیج فارس را که در یک دهه شاهد دو جنگ ویران گر بوده اند، به ایجاد یک نظام امنیّت و همکاری در منطقه خلیج فارس دعوت می کنم. کوتاه سخن آن که اعتماد و صلح بدون بازنگری جدّی مبانی فکری جنگ سرد، میسّر نیست. توسعه فرهنگ صلح نیازمند پذیرش نقش سازنده ملّت ها و پرهیزی
از سلطه طلبی، یک جانبه گرایی، تقلیل و حذف است. جمهوری اسلامی ایران به اقتضای مبانی اعتقادی و مایه های تمدّن دیرپای خود، خواستار جهانی سرشار از صلح و آرامش بر اساس کرامت انسانی است و تشنّج زدایی را سرلوحه سیاست خارجی خود قرار داده است و بر مبنای اصول انقلاب اسلامی، سیاست موزون گسترش روابط با همسایگان و دیگر کشورها را بر پایه احترام عملی به استقلال و برابری حقوق بین کشورها، ادامه خواهد داد. صلح تمام عیار، علاوه بر صلح میان انسان ها شامل صلح میان انسان و طبیعت نیز می شود. انسان باید از غلبه و استیلا بر طبیعت دست بردارد و در آینده، بیشتر بر هماهنگی میان انسان و طبیعت تأکید کند. حفظ محیط زیست به مثابه میراث مشترک طبیعی از مهم ترین اولویّت های قرن آتی است.
از سلطه طلبی، یک جانبه گرایی، تقلیل و حذف است. جمهوری اسلامی ایران به اقتضای مبانی اعتقادی و مایه های تمدّن دیرپای خود، خواستار جهانی سرشار از صلح و آرامش بر اساس کرامت انسانی است و تشنّج زدایی را سرلوحه سیاست خارجی خود قرار داده است و بر مبنای اصول انقلاب اسلامی، سیاست موزون گسترش روابط با همسایگان و دیگر کشورها را بر پایه احترام عملی به استقلال و برابری حقوق بین کشورها، ادامه خواهد داد. صلح تمام عیار، علاوه بر صلح میان انسان ها شامل صلح میان انسان و طبیعت نیز می شود. انسان باید از غلبه و استیلا بر طبیعت دست بردارد و در آینده، بیشتر بر هماهنگی میان انسان و طبیعت تأکید کند. حفظ محیط زیست به مثابه میراث مشترک طبیعی از مهم ترین اولویّت های قرن آتی است.
در پایان سخن، مایلم بر نقش خانواده، زنان و جوانان در ساختن فردایی بهتر، و تحکیم بنیان های جامعه مدنی جهانی تأکید نمایم. خانواده بستر بی بدیل رشد جامعه بشری و اعتلای شخصیّت فردی اجتماعی انسان است. مأسّفانه در روزگار ما و به خصوص در جهان صنعتی، پایه های خانه و خانواده به شدّت لرزان شده است و خطر فروپاشی آن تهدید بزرگی برای زندگی سالم مادّی، معنوی و عاطفی بشر است. همّت جهانی باید برای مقابله با این خطر برانگیخته شود تا مبادا چراغ این کانون گرم محبّت و عاطفه و تربیت، در برابر تندبادهای سرد سودطلبی و هوس پرستی و ظاهربینی به خاموشی گراید.
تلاش های جهانی برای ترویج احترام و حفظ و گسترش حقوق زنان، نیازمند بازنگری در نگاه های سنّتی و متداول ناصواب نسبت به زن است. هم دیدگاهی که با پندار نادرست برتری مرد، به زن و مرد و انسانیّت جفا می کند و هم آن که با نادیده گرفتن اختلاف میان زن و مرد، همان ستم را روا می دارد. باید بپذیریم که زن و مرد هر دو انسان های بزرگ و شایسته رشد و پیشرفت عقلانی ، عاطفی، فکری، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در جامعه هستند و توسعه همه جانبه و پایدار، تنها با حضور و مشارکت فعّال هر دو میسّر می شود. ملل متّحد در آستانه قرن و هزاره آینده باید نسل آینده را که صاحب این قرنند باور کند و آن چه را که لازمه این باور است، بپذیرد. بپذیریم که قیّم جوانان نیستیم و جوان باید آگاهانه و مختارانه در فرآیند رشد و توسعه حضور داشته باشد. با چنین دیدگاه نو و به کمک توان و اندیشه پویای نسل جدید، یقینا می توان
آینده ای به مراتب بهتر و درخشان تر برای قرن آتی رقم زد.
آینده ای به مراتب بهتر و درخشان تر برای قرن آتی رقم زد.
از توجّه شما متشکّرم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر